دل نوشته های شخصی
سرزمين مادري مهد آن يار دلجويي ست كه قرن ها قبل از آمدنم گمشده راهم بوده و خواهيم سپرد جان در جوار شيرينش.
| ||
|
ما گدايان كه بي سر و پائيم پادشاهان عالم آرائيم كوله باري از حلقه هاي رحماني سيل بنياد زهد و تقوائيم ديده ادراكي مان در لختي از زمان آفت عقل و هوش دانائيم آيت رحمتيم و آتش قهر صبح نوروز و شام يلدائيم پشت پا زده بر همه افلاك گرچه اندر بسيط غبرائيم باده نوشان كوثر و تسليم عندليبان شاخ طوبائيم محو از جلوه رخ جانان مست از باده تولائيم صدف سينه گوهري دارد كه از او موج زن چو دريائيم طالب وصل يار و مستغني هم ز دنيا و هم ز عقبائيم هم فاز زمان و كيهانيم رهسپار نقطه خاموشانيم نور حق را زما بجوي كه ما شعله نخل و طور سينا ئيم ما اندرن هستي و هستي در ما ني ز اشياء و هم ز اشيائيم خضر وقتيم و زنده چون ادريس زندگي بخش چون مسيحائيم بشنو از ما نواي وحدت را زانكه ما هم نئيم و هم نائيم كسي نشدواقف از حقيقت ما جز او راستي بوالعجب معمائيم شب و روز از منادي غيبمان اين ندا را همي منادائيم كه يكي نيست در دو جهان هو باق و من عليها فان نظرات شما عزیزان: [ شنبه 18 دی 1400
] [ 2:45 ] [ محمدرضا ] |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |